نقد رمان جدید اورهان پاموک « این بیگانگی در من» برگردان گلناز غبرایی

یک خیال پرداز غمگین

رمان جدید اورهان پاموک «این بیگانگی در من» در عین عاشقانه بودن سرودی برای استانبول است

نقل از اشتراوبنگر بلات

نقدی از دنا برونر

در اصل عاشق دختر کوچکه شده بود. سالها مولود کاراتس برای معشوق نامه‌های عاشقانه می‌نوشت که پاسخش را هم دریافت می‌کرد . وقتی که سالها بعد با راییها برخورد کرد، فهمید که کلک خورده وبه خواهر اشتباهی قول وفاداری داده است.  علی‌رغم این تعویض فاجعه بار پا پس نکشید. اورهان پاموک قهرمان داستان« این بیگانگی در من» که ریشه در آناتولی دارد و فروشنده ی دوره‌گرد بوزا ست تا این حد شریف و بزرگوار ترسیم می‌کند. داستان غیرعادی عاشقانه فقط حاشیه ی رمان را شکل می‌دهد. اورهان پاموک بیش از همه تلاش می‌کند که تغییرات اجتماعی و همینطور سیاسی این کلان شهر ترکیه را در فاصله ی سالهای ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۰ را از زبان قهرمان داستان ترسیم کند. اینجاست که نقل قولی از شعر«سیل» چارلز بودلر می آورد. «هیئت یک شهر سریعتر ازآنچه قلب یک انسان طاقتش را داشته باشد، عوض می‌شود .»

به این ترتیب مولود باید در طی این دهه ها ببیند که چطور آپارتمان های بلند که به شکلی غیرقانونی بالا می روند، جای خانه‌های کوچک را می‌گیرد و شهر به متروپل بدل می شود. بر اثر این تغییرات است که مشتری‌های او دیگر منتظر بوزا فروش دوره گردشان نمی مانند و این نوشیدنی سنتی محبوب را در بطری های پلاستیکی از سوپر مارکت ها تهیه می‌کنند. برای قهرمان داستان ما هم چاره‌ای نمی‌ماند که نوشابه فروشی را رها کند و برود سراغ بستنی و پلو ی مخلوط فروشی و پس از آن با خواندن کنتوربرق زندگی خانواده اش را تأمین کند. درضمن می‌شود نگاهی هم به پدیده ی فساد در جامعه انداخت.

مولود با اینکه اینجا و آنجا با تعاریف داستانی وتا حدی افسانه‌ای برای خواننده دوست‌داشتنی تر می‌شود، اما در مجموع متأسفانه کمی بی‌رنگ است.  نه شوخ‌طبعی دارد، نه غافلگیرت می‌کند وفقط در مواقع نادری شجاعت به خرج می‌دهد.این پرسش پیش می‌آید که چرا نویسنده آدمی دنباله رو و معمولی را شخصیت اول داستان خود کرده، شخصیت‌های فرعی داستان حتی اعضای نزدیک خانواده که اینجا و آنجا در داستان فرصتی برای نشان دادن خود پیدا می‌کنند،  بی پرواتر، گستاخ‌تر و سرگرم کننده تر هستند.

برای اولین بار اورهان پاموک ۶۳ ساله در کارنامه ی ادبی اش تاکید را بر یک کارگر ساده و طبقه ی پایین جامعه می گذارد.چهره ی اصلی داستان شخصیتی ساده دارد یک مرد خوب با رفتارهای تا حدی کودکانه. برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات نشان داد که چه شناخت خوبی از انسان دارد. او توانست با دقت و ظرافت  مناقشات و چالش های چهره‌های داستانش را ترسیم کند.

خواننده باید حوصله کند ودر جریان دوران رنج‌بار بلوغ مولود که با شرح و بسط کامل نوشته می‌شود، قرار بگیرد. رؤیاهای جنسی نیم روزی، بی علاقگی اش به کار دشوار فروشنده ی دوره‌گرد بودن و رابطه ی دشوارش با پدر همه و همه با جزئیات نقل شده است.

به این پرسش که چرا مولود این‌قدر ضعیف است و هیچ وقت در رابطه با ظلمی که به او می‌شود، از خود دفاع نمی‌کند،  پاسخی داده نمی‌شود. مولود طوری شکوه می‌کند که «یک جور بیگانگی در من است» انگار این ناامنی خواب از چشمش ربوده باشد«هر کاری هم که بکنم، باز احساس می‌کنم در دنیا تک و تنها هستم.» یک خیالپرداز غمگین که دگرگونی زمان غصه دارش می‌کند و قلب بزرگش به نظر بعضی‌ها مضحک می آید.

در پایان می‌بینم که دقیقأ همین باعث می‌شود که او همیشه عاشق بماند. عاشق همسر، فرزندان و سرزمین اش.

223f7b60-e750-4b9b-81ed-986e0ddf6a21

بیان دیدگاه